26 شهریور....تولد یه شهریوری خیلی خیلی مهربون

بالاخره بعد این همه انتظار 26 هم اومد ...من وامیرعلی صبح که از خواب بیدار شدیم حسابی خونه رو تمیز کردیم ومرتب نگه داشتیم ... دست به کار شدیم تا کیک تولد همسری رو با امیرعلی عزیزم درست کنیم... البته وروجک مامان خیلی کمکم کرد ... با خاله اکرمم هماهنگ کردیم که اون شب بیادش مشهد... کیک تولد بابایی رو درست کردیم وگذاشتیم توی کابینت ...

امیرعلی درحال کمک کردن واسه کیک پختن

اینم کیکی که امیرعلی جون درست کرد

آخه وقتی همسری از سرکار میاد دوست داره که چاییشو با کیک بخوره... رفتیم سروقت دسر درست کردن ... ژله خورده شیشه رو درست کردیم با امیرعلی جون....

غذای مورد علاقه همسری رو هم درست کردم... معلومه دیگه قورمه سبزی...

اون وقت رفتیم سروقت کادو کردن هدیه همسری...

امیرعلی هم هدیه داده به بابایی هااااااااااااااااا

خلاصه بابایی از سرکار اومد بعد از چایی خوردن ... پیشنهاد دادم که یه استراحتی بکن ... خسته ای...

رفت توی اتاق وحدود 2 ساعتی خوابید ...

ساعت 10 بیدارش کردم وگفتم پاشو میخوایم شام بخوریم...

تا وارد حال شد ... من وخاله اکرم وامیرعلی ....یک صدا گفتیم تولد تولد تولدت مبارککککککک

همسری خیلی سورپرایز شد وخوشحال شد...

بقیه شم همگی بریم تولدددددد

اینم هدیه های من وامیرعلی