سفر یه روزه به نیشابور
دیروز ساعت 7 صبح بود که دیدم مامانی داره منو تو خواب آماده میکنه منم مثل یه آقا ..... سریع کمک مامانی کردم وآماده شدم.... سه تایی .... ینی من وبابایی ومامانی اومدیم سمت نیشابور.... خوش گذشت .. اولش من ومامانی رفتیم خونه آقاجون... تا خاله اکرم رو دیدم کلی ذوق کردم..... آخه اکم خودمه
بعدش دایی هادی اومد دنبالمون ورفتیم روستای غار خونه مامان بزرگ .... عمه زری هم اومدش... خوش گذشت ... حیاط قشنگی دارن
می بینین من خیلی شیطونم .... خیلی باحال بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی