سفر یک روزه نیشابور
دیروز من تو اتاق خواب بودم نگین ، مامانی وبابایی داشتن آماده میشدن ، یهویی چشمامو باز کردم دیدم مامانی حاضر شده و بابایی هم داره لباس می پوشه ، من سریع بیدار شدم که یعنی منو جا نذارین هااااااااااااااااااااااا..... مامانی منو بغل کردش ، دوتا ماچ گنده ازم کرد منو آماده کرد رفتیم پایین تو ماشین ، منم خوشحال که عقب نموندم دیگه!!! خلاصه از مشهد اومدیم بیرون و رفتیم طرف نیشابور.
رسیدیم نیشابور ، مامانی یه کار مهم داشت که نشد انجام بده ، بعدش رفتیم خرید از میدان باغات ، بعدشم رفتیم خونه آقاجون ظرفی ، خیلی خوش گذشت (جای همتونم خالی) با آقاجون کلی تو تو نگاه کردیم بعدش نهار خوردیم وحسابی بازی کردم . آقاجون رو خیلی دوست دارم آخه کلی باهام بازی کرد و تو تو دیدیم.
بعدشم اومدیم مشهد ، یه چیز دیگه ه ه ه ه ه ه ، من کلی با آقاجونم تلفنی حرف زدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی