عید دیدنی های سال 93
عید دیدنی های سال 93 سال 93 هم اومد وسال 92 با هزاران اتفاقای خوب وبدش رفت.... امسال سال تحویل من وبابایی ومامانی خونه خودمون بودیم.... با کمک مامانی سفره هفت سین رو پهن کردیم ... ونشستیم که تلویزیون یا مقلب القوب والبصار بگه.... حیف بابایی تاموقع اومد از سرکار ساعت 5 شد ... نشد که بریم حرم...خونه موندیم... تا لحظه تحویل سال شد ... مامانی زد زیرگریه.... حسی هست که فقط مامانی خودش میدونه وبس... روز اول عید سریع آماده شدیم رفتیم نیشابور خونه آقاجون ... وارد خونه آقاجون که شدیم چه سفره هفت سینی انداخته بود که نگو ... خیلی قشنگ بودااااااااااااااا.... آقاجونم خیلی هنرمنده.... بااینکه مجرده وتقریبا 10 سالی میشه مامانی به رحمت خدا رفته ولی بازم خیلی هنرمنده ....
بعد ازینکه نهار خوردیم... رفتیم سرمزار مامانی جونم .... دایی ابوالفضل ؛دایی مهدی؛ خاله اکرم؛ آقاجون؛ من وبابایی و مامانی رفتیم عیددیدنی مامانی جونم.... بعدش رفتیم خونه مامان بزرگم ... عمه مریمم اونجا بود حسابی با عرفان والناز و امیررضا بازی کردیم...بعد اینکه عمه مریم رفتن ... عمو حسین اومدن ... خوش گذشت ... شام خونه مامان بزرگ موندیم ... بعدش اومدیم خونه آقاجون وکلی خوش گذروندیم وبعدشم لالا کردیم....
روز دوم عیدم رفتیم خونه عمه مریم وبعدشم رفتیم خونه دایی محمد (دایی مامان) ....بعدشم اومدیم مشهد که بابایی روز سوم عید باید میرفت سرکار ...طفلکی بابایی
از روز سوم ما اومدیم مشهد ومامانی هم خونه رو تمیز کرد که اگه مهمون اومد خونه مون مرتب باشه... روز 4و5کسی نیومد و روز 6 فروردین واسمون مهمون اومد عموحسین بود...
روز 10 مامان بزرگم اومد مشهد آخه روز 11 فروردین عمه زری از مکه میومدن که میخواستیم بریم استقبالشون... روز 11 ساعت 6 صبح بیدار شدیم رفتیم فرودگاه به استقبال عمه زری... تا ساعت 9 طول کشید... بعدش مامان بزرگم می خواست بره زیارت که بدشانسی طرح زوج وفرد بود...ماشین ما هم فرد ونمیذاشتن که بریم نزدیک حرم... ناچارا با تاکسی رفتیم... وبعدش تا خونه رسیدیم ساعت 1 شد.... نهار خوردیم وکمی استراحت .... مامانی وسیله هامون رو جمع کرد ورفتیم نیشابور... 5شنبه بعدازظهر برگشتیم مشهد ....
شکیلا وشقایق دخترخاله های مامانی
