سومین سیزده بدر امیرعلی عزیزم...
صبح روز سیزده , مامانی از خواب پاشد ونهار درست کرد که بریم همگی سیزده بدر... خونه آقاجون بودیم... خاله اکرم که حال نداشت ودایی مهدی هم گفت باکی بریم... دایی ابوالفضل هم همین طور... آقاجون هم که حال نداشت.... بهرحال نهار رو خونه خوردیم... وعصری رفتیم بوژان ... بوژان یه منطقه تفریحی وتوریستی هست... مامانی رو به یاد توسکستان جاده گرگان میندازه... خیلی زیباست... یه آبشار داره که خیلی زیباست...
خیلی خوش گذشت... بعدشم رفتیم روستای غار .... خونه مامان بزرگم... همه اونجا بودن .... عمه مریم , عمه میترا,وعمه زری وخاله سمیرا, ودختر عمه مرجان
خلاصه خیلی خوش گذشت....
من ودایی مهدی جونم
مامانی وبابایی ودایی ابوالفضل
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی