وای خدا چقده من باهوشم
دیشب مامانی و خاله جونم کارتای بن بن بن رو چسب پنج سانتی زدن ، چند بار مامانی برام تکرار کرد مثلا گفت آب: من گفتم آبه ... گفت :جوجه من گفتم :اولش تو تو بعدش گفتم :جوجه .... گفت : گل ، منم گفتم گل خیلی باحال بود اخه هربار کلی واسم دست می زدن و تشویقم میکردن .... خیلی برام جالب بودش ... امروز رفتیم با مامانی جلسه قرآن خونه همسایه ، کلی شلوغی کردم ، رفتم کابیت خونه همسایه رو باز کردم .... امروز هم می خواستم بریم نمایشگاه کتاب ،فعلا نشد اخه من لالا لالا کردم مممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی